تحقیق اخلاص
دسته بندي :
دانش آموزی و دانشجویی »
دانلود تحقیق
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 29 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
اخلاص
به تعبير لطيف محقق طوسى «پارسى اخلاص، ويژه كردن باشد» ؛ يعنى، انسان قلبش را مخصوص حق كند تا احدى جز «مقلب القلوب» در حرم دل او راه نيابد و البته اگر انسان محب شود، صحنه نفس را براى محبوب، خالص مىكند؛ چون مىداند كه محبوب با مبغوض، جمع نمىشود.
كسى كه كارى را هم براى خدا وهم براى غير خدا انجام دهد، خدا آن كار را نمىپذيرد؛ زيرا دين كما و كيفا مخصوص خداست. قرآن كريم در مورد كميت مىفرمايد:
«و له الدين واصبا» .
«واصب» به معناى پر، تام، جامع و كامل است و آيه شريفه بدين معناست كه مجموعه دين را خدا تنظيم مىكند و بنابراين، همه قوانين و مقررات بايد از راه وحى تدوين شود و حتى كلمهاى از آن كم و يا بر آن افزوده نشود؛ در نتيجه حذف هر چيزى به نام نسخ و نيز اثبات هر چيزى به عنوان شريعت نو بايد از راه وحى باشد.
در باره كيفيت نيز مىفرمايد:
«ألا لله الدين الخالص»
فقط به نام و ياد خدا بايد اين مجموعه را فهميد و به آن عمل كرد و آن را به ديگران آموخت .
بنابراين، تنها كسانى متدين واقعى و ديندارند كه مخلص باشند. از اينروخداى سبحان مىفرمايد :
«و ما أمروا إلا ليعبدوا الله مخلصين له الدين حنفاء»
مردم هيچ مأموريتى ندارند جز اين كه دستورهاى دين را مخلصانه براىخدا انجام دهند؛ يعنى فهمشان و عملشان براى خدا باشد و محصول اخلاص نيز لقاى بهشت است. امام صادق (عليهالسلام) مىفرمايد:
«من قال لا إله ألا الله مخلصا دخل الجنة و إخلاصه أن تحجزه لا إله إلا الله عما حرم الله عزوجل»
و برتر از آن نيز «لقاء الله» است:
«فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لا يشرك بعبادة ربه أحدا»
كسى كه اميد لقاى حق دارد و مشتاق جمال و جلال الهى است، بايد مؤمن باشد و عمل صالح انجام دهد و در كار خود، چه در بخش اعتقاد و چه در بخش عمل شرك نورزد.
معناى «لقاء الله» اين نيست كه انسان تنها بعد از مرگ، جمال الهى را مشاهد مىكند؛ بلكه قبل از مرگ نيز مىتواند شاهد جمال الهى باشد و فيضهاى خاص او را دريافت كند و كلام رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم:
«من أخلص لله أربعين صباحا فجر الله ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه»
ناظر به همين بخش است. كسى كه چهل شبانه روز با اخلاص عمل كند، خداوند چشمههاى حكمت را در قلب او مىجوشاند و بر قلم و زبانش جارى مىكند و در حقيقت، اين شخص، علم الهى را ملاقات و اسمى از اسماى حسناى حق را مشاهده مىكند و البته مراحل برتر ممكن است بعد از مرگ حاصل شود.
اربعين گيرى
اولياى دين براى دستيابى انسانها به رهآورد سير و سلوك و بهره مندى از نتايج اخلاص راههايى را به ما ارائه كردهاند كه بهترين آنها «اربعين گيرى» يا «چله گرفتن» است و منظور از اربعينگيرى اين نيست كه انسان، چهل روز از مردم و كار اجتماعى، جدا شود؛ بلكه مقصود اين است كه چهل روز از ما سواى خدا جدا شود و با اين كه مشغول كار است، آن را جز به دستور خدا و براى رضاى او انجام ندهد.
در حديث مزبور رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: كسى كه چهل شبانهروز، با اخلاص در راه خدا قدم بردارد، خداى سبحان چشمههاى حكمت را از قلب او بر زبانش جارى مىكند. حرفهاى صحيح و نو از قلم و زبان او شنيده و استفاده مىشود و نو آوريهاى زيادى دارد كه در كتابها و سخنان ديگران نيست؛ چون اين چشمه جوشان حكمت در دلهاى ديگران نيست .
«اربعين گرفتن» به اين معنا نيست كه انسان چهل شبانهروز، كوشش كند تا به مقام اخلاص برسد و نيز به اين معنا نيست كه چهل شبانه روز، يكسان، همه كارها را با اخلاص براى خدا انجام بدهد، بلكه برداشت اولى از نصوص اربعينگيرى اين معناست كه او چهل شبانه روز، همراه با حصول اخلاص است؛ يعنى شخص در چهل شبانه روز با اخلاص همراه است و اگر چهل شبانه روز، همه كارها را با حد معين از اخلاص انجام بدهد، مستلزم توقف و سكون در اخلاص مىشود؛ بلكه معنايش آن است كه انسان، چهل شبانه روز در درجات چهلگانه خلوص حركت كند؛ زيرا اخلاص درجاتى دارد. بنابراين، اخلاص روز اول، ابتدايىترين و اخلاص روز چهلم، عاليترين درجه اخلاص است.
غرض آن كه در معناى حديث اربعينگيرى سه احتمال مىرود كه تنها معناى سوم صحيح است:
.1 در مدت چهل شبانه روز اصلا خلوص حاصل نباشد و فقط بعد از چهل روز، پديد آيد.
.2 از ابتدا تا پايان اخلاص باشد، ليكن در حد خاص و بدون افزايش.
.3 خلوص در همه اين چهل شبانه روز حاصل باشد، ولى تكامل روزافزون داشته باشد.
جوشش حكمت از سرچشمه اخلاص
كسى كه چهل شبانه روز در مراتب چهلگانه خلوص قدم بردارد، فيض علمى حق كه دائمى است، از قلب او خواهد جوشيد. كه ذات اقدس خداوند مىفرمايد:
«ألم تر أن الله أنزل من السماء ماء فسلكه ينابيع فى الأرض»
خداوند آب را در زير زمين با راهنماييهاى خاص خود، جارى مىكند و هر جاى مناسبى از زمين شكافته شود، آب به صورت چشمه و چاه از آن جا مىجوشد. علومى كه مربوط به ارواح و نفوس است، نيز چنين است. رگهها و راههاى تشخيص فجور و تقوا در زمينه دلهاى آدمى با هدايت خداى سبحان حركت مىكند و اين چشمهها جوشان است؛ اما اگر كسى با خيالهاى باطل يا كارهاى ناروا يا رين و چرك، مجارى و روزنهها را ببندد:
«كلا بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون»
در آن صورت اين علوم فطرى دفن مىشود و جوششى ندارد، ولى اگر كند و كاو كند و نگذارد در زمينه دل او تيرگى راه پيدا كند، آنگاه دست و زبان او همانند چشمه خواهد بود و از آنها علوم فطرى كه همان الهام تقواست، خواهد جوشيد.
در اين صورت، چنين انسانى سخنان عالمانه و مؤثرى دارد و از زبان و قلم او حكمت نظرى مىجوشد، چنانكه از دست و قدم چنين انسان خيرى كارهاى خير و حكمت عملى نشئت مىگيرد .
تذكر: درباره حديث مشهور:
«من أخلص لله أربعين صباحا...» ، اشاره به دو نكته سودمند است:
.1 حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در اين حديث فرمودند: «أربعين صباحا» و نفرمودند: «اربعين مساء» يا «عشية» ذكر كلمه صباح در اين حديث شريف بدين معناست كه انسان سالك به سوى خدا، بايد تصميم را از شب بگيرد و سفرش، را مانند سفرهاى ظاهرى، ازصبح شروع كند و اين نكته با معارفى كه قرآن كريم در باره شب و بركات آن به بشر آموخته نيز، هماهنگ است؛ نشئه شب از نظر قرآن كريم براى كسب «پايگاه محكم» و «سخن مستحكم» مناسبتر است:
«إن ناشئة اليل هى أشد وطئا و أقوم قيلا» .
تقوا
محقق طوسى، راه ديگر مانعزدايى از سير و سلوك را «تقوا» و تقوا را داراى سه ضلع و ركن معرفى كرده است: ترس از خدا و تحاشى از كار زشت و قصد قربت در آن ترس و اين تحاشى. در باره تقوا آمده است:
«بلى من أوفى بعهده و اتقى فإن الله يحب المتقين»
متقين، محبوب خدا هستند. البته همان طور كه تقوا مراتبى دارد محبوبيت الهى هم درجاتى دارد. مهم، آن است كه انسان در تقوا سه ركن آن را رعايت كند:
ركن اول اين كه از خدا بترسد و اين خوف، خوف ساده باشد و بر اساس ترس از خدا تحاشى داشته باشد.
ركن دوم «تحاشى» از گناه است، بدين معنا كه اگر گناه در وسط باشد، انسان خود را به حاشيه بكشد تا به آن آلوده نشود؛ مثل اين كه، گفته مىشود: «از گناه اجتناب كنيد» ؛ يعنى، شما دريك جانب قرار گيريد و گناه در جانب ديگر قرار گيرد؛ يعنى، سعى كنيد با پروا از متن كه گناه است به حاشيه صفا و نجات قدم برداريد.
ركن سوم اين است كه چه در آن ترس و چه در اين حاشيه رفتن، منظور، نزديك شدن به خدا باشد . برخى افراد از ترس زندان يا براى حفظ آبروى خود و هراس از ريختن آبرو، گناه نمىكنند و از آن تحاشى دارند و البته اينها خوب است. چون دورى از گناه، «توصلى» است؛ اما نشانه سير و سلوك نيست. «سالك الى الله» خود را در مسير خدا مىبيند و مسير هم مستقيم و زمام اين سالك در اين مسير مستقيم به دست خداست؛ چنانكه مىفرمايد:
«ما من دابة إلا هو اخذ بناصيتها إن ربى على صراط مستقيم» .
كسى كه گفت:
«إياك نعبد و إياك نستعين»
قهرا خود را در تحت زمام حق مىبيند:
«يا من بيده ناصيتى، يا عليما بضرى و مسكنتى، يا خبيرا بفقرى و فاقتى»
و مشابه اين مضمون در «مناجات شعبانيه» چنين آمده است:
«بيدك لا بيد غيرك زيادتى و نقصى و نفعى و ضرى» .
بنابراين، انسان سالك خود را در راهى مىبيند كه زمام راهيان آن به دست خداست. از اين رو پرهيز و ترس او «قربة الى الله» است؛ زيرا اگر چنين نباشد، او براى خود مىترسد؛ نه براى رضاى خدا و بنابراين، اهل سير نيست.
اگر انسان از گناه توبه كند و به جايى برسد كه از توبه نيز توبه كند، در فضايل، مخلص است و هرگز ريا نمىكند. تقوا كه از بهترين اوصاف انسان سالك است، گاهى انسان آن را به اين انگيزه، تحصيل مىكند كه در دنيا و آخرت عزيز باشد. چنين انسانى اخلاص ندارد؛ زيرا كار را براى تحصيل رضاى خود كرده است، نه رضاى خدا و در حقيقت او با تقوا نيست؛ زيرا او لباس تقوا را در بر كرده است تا در قيامت، جامه زرين جاه و عزت را بپوشد.
اين كه مىگويند صراط مستقيم، از مو باريكتر و از شمشير تيزتر است، نمونههايش در اين بحثها ظهور مىكند. گاهى تشخيص وظيفه، از تشخيص يك موى باريك، باريكتر است. آنها كه موشكافى مىكنند توان اين را دارند كه اين مسائل را به طور دقيق ارزيابى كنند.
توضيح و تحليل مطلب اين است كه مراتب اهل تقوا متفاوت است؛ زيرا: