دانلود مقاله در مورد سلیمان راوش 48ص

دسته بندي : مقاله » مقالات فارسی مختلف
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل :  word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 51 صفحه

 قسمتی از متن word (..doc) : 
 

 
‏سلیمان راوش
‏    ‏
‏رابعه بلخی
‏یا
‏حمامهء در حمام خون ذؤیان خرد
‏ 
‏ 
‏این نوشته را به دو د ختر نازنینم‏ ‏ اهدآ مینمایم
‏ ‏و از طریق آندو به دخترانی که به خرد ، عشق و آزادی می اندیشند.
‏  
‏سخن از یمامه ازاده ی بلخ، رابعه است‏  ‏ ، کبوتری بلند پرواز‏ ‏ که ذؤیان و صیدان خونریز اهریمن خوی ،‏ ‏ بال های یاقوتی جانش را با شمشیر برید ند و پیکر مهتابینه اش را‏  ‏ در گرما به ً‏ ‏ خونین ،‏ ‏ به خون‏ ‏ رنگین ساختند .
‏ ‏از آن تاریخ تا به امروز که بیشتر از هزار سال ازآن میگذرد ، رابعه را از حمام خون ذ ؤ یان خرد بیرون نیاوردند، واقعیت اندیشه وتفکر شاهد خت بلخ رابعه همچنان از سده ها بدین سو است که در
‏زندان ‏نویسنده و شاعر امکان پیدا نموده اند ،که فقط روی بٌعد آزاد اندیشی رابعه در انتخاب وگزینش عشق خشونت هایی فکری ‏وباوری در بند و زنجیر است. تنها در پسینه سالها‏ است که از او چند نویسنده و شاعر‏ امکان پیذا نمودند که‏ ‏ فقط ‏ ‏روی بعد آزاد اندیشی رابعه در انتخاب و گزینش عشق‏ ‏ بحث نمایند و در تکیه به سرنوشت جانگداز او قاتلین و منکران عشق را محکوم بدارند، که از جمله این کسان در پسینه سالها برعلاوه‏ ‏ چند تن‏ ‏ ازمتقدمین سده هایی پیش‏ ‏ که از آنها نام خواهیم برد ، زنان‏ ‏ چون مهریه آذرخش و لیلی رشتیا عنایت سراج‏ ‏ و چند تن دیگر میتوان نام برد .‏                              ‏ ‏                
‏ ‏اما سوال اساسی که میتواند مطرح گردد اینست که چرا در تاریخ ادبیات ما از رابطه های عاشقا نه‏ ‏ افسانه یی مانند ، یوسف و زلیخا ، لیلی و مجنون ، شیرین و فرهاد، وامق و عذرا و ویس و رامین ، به ویژه از یوسف و زلیخا و لیلی و مجنون ، داستان و دیوان های شعری داریم ، اما از رابعه بلخی‏ ‏ که فداکارانه‏ ‏ ترین و درعین حال سوگمندانه ترین‏ ‏ حماسه عشق را‏ ‏ با خون خویش در تاریخ عشق وحماسه در سر زمین ما رقم زده است،نشانه ء فقط در حد اولین شاعر زن و سوانح مختصر‏ ‏ آن چیزی بیش از این نمیتوان یافت.
‏در حالیکه سراسر دیوان های شعری و ادبیات عاشقا نه ما از تمثیل ها و تصاویر لیلی و مجنون ویوسف و زلیخا مشحون است.تمثال ها وتند یس های که نه تنها رابطه ای با فرهنگ قبل از اسلام شدن ما ندارد ، بلکه آن تندیس ها خاص اعراب بادیه نشین‏ ‏ به شمار می آید . مثلا" یوسف و زلیخا که قصه ا ی یهود یان است و این قصه به نقل از تورات در قرآن هم نقل شده است ، قصه ء مردی معبری بنام یوسف است که برادران نا مادریش بنا بر عقده های که داشتند یوسف را‏ ‏ طبق روایت تورات‏ ‏ به تجار اسماعیلیان به بیست پاره ء نقره فروختند.1
‏ ‏آن تجار یوسف را خریده به مصر می برد ، در مصر فوطیفار که خواجه و سردارافواج فرعون بود او را از اسماعیلیان خریده و بحیث غلام در خانه خویش می گمارد، در خانه فوطیفار است که باری بگفته تورات ، زن اربابش از او تقاضای همخوابگی مینماید ، در این تقاضا بنا بر روایت تورات هیچگونه نشانه از عشق و محبت نیست، ‏ ‏بعید نیست که خواهش زلیخا بالفرض اگرصحیح باشد، در اثر ضرورت و نیازمندی های جنسی ناشی از بی میلی ها و یا کمبود های مردانگی شوهرش بوده باشد، زیرا یکی از علت های به کژراهه در رفتن ها فقر است. و یا هم شاید‏ ‏ بر عکس ادعای تورات و قرآن زلیخا بی گناه بوده با شد. که باید هم چنین باشد ، زیرا اگر قصور از زلیخا میبود بدون تردید شوهرش او را مطابق دستور شریعت یهودیان سنگسار میکرد. گفتنی است که سنگسار نمودن زانی و زانیه شیوه ء عمل شریعت یهود یان است که بعد ها الله تعالی در زمان عیسی این فرمان خویش را منسوخ میسازد، اما دو باره مثل اینکه پیشمان شده باشد در زمان محمد‏ ‏ انرا نافذ میگرداند. ولی‏ ‏ ملاحظه میگردد که فوطیفار شوهر زلیخا یوسف را مجرم دانسته به زندان می اندازد.‏ ‏ در زندان این جوان معبر مشغول تعبیر نمودن خواب های زندانیان میگردد ، تا آنکه کارش رونق میگیرد وسر انجام پای تعبیر خواب فرعون به آن بارگاه راه میابد و زانو میزند. در اثر فراستی که دارد کارش به جای میرسد که فرعون به او میگوید: ‏«‏ بدانکه تو را بر تمامی زمین مصر گماشتم و فرعون انگشتر خود را از دست خویش بیرون کرده ، آن را بر دست یوسف گذاشت ، و او را به کتان نازک آراسته کرد ، و طوقی زرین بر گردنش انداخت ، و آسنات، دختر فوطی فارع ، کاهن اون را بدو به زنی داد. ‏»‏ 2
‏بدین گونه یوسف در اثر رحمت ولطف فرعون به مقام ومنزلت می رسد ،همین مقام وقدرت است که چاپلوسان وجیره خواران خوان کرم را وا میدارد که برای بدست آوردن جاه و مقام بیشتر سعی نما یند تا شانه های ارباب خویش را از بار گناه
‏ ‏ سبکدوش سازند ودامن زلیخا را آلوده ی گنا ه گردانند. زیرا در ادیان سامی‏ ‏ زن همیشه محکوم بوده قتل و رسوایی زن شگفتی ندارد و آن‏ ‏ را صفت ذاتی زن میشمارند. چنانچه که در قرآن با استفاده از همین ترفند یهودان‏ ‏ به محکوم نمودن زنان پرداخته شده است وزن را مکار و حیله گر میداند و میگوید : ‏«‏ فلمار اقمیصه قد من دبر قال انه من کید کن ان کید کن عظیم‏»‏ { ترجمه: وچون دید پیراهنش دریده شده( حقیقت را دریافت و) گفت این از مکر شما ( زنان) است که مکر تان عظیم است ] 3
‏ ‏گذشته از آنکه بنا بر آنچه در تورات ملاحظه میشود ، یوسف هرگز پیغمبر نیست بلکه بر عکس تا آخر عمر خدمگذار فرعون بوده است ، و پس از آنکه بدربار فرعون مقام پیدا مینماید ، دیگر از زلیخا خبری نیست . و زلیخا هم خبری یوسف را که به قول عشقنامه نویسان عاشقش شده بود نمی گیرد، و یادی از او در زندان نمی کند.
‏اینجاست که باید پرسید، که این شاعران و عشق نامه نویسان ، سوز وگداز عشق زلیخا را از کدام منبع دریافت نموده اند، و این آقا یوسف وخانم زلیخا چه حماسه عشقی آفریده اند که عاشقانه هایی پر سوز و گداز ما در هیئت آنها مطرح گردیده است.
‏ ‏یا مثلا" اعرابی دیوانه ء بنام قیس که اعراب که خود در جاهلیت غرق بودن‏ ‏ او را‏ ‏ از خود جاهل تر یافته ، بنام مجنون یعنی دیوانه مسمی نمودند ،عاشق دختری عرب زاده ء ثرومندی میشود و در اثر آن راه کوه وبیابان را می گیرد و با همان جنون و دیوانگی در ریگستانهای میماند تا میمرد، لیلا اش هم در کنار شوهر آرام زندگی دارد، این ها چه کرده اند ؟، کدام فداکاری در راه رسیدن به عشق خود انجام داده اند که با ید سرمشق عا شقان و عارفان باشند . چرا مردی معبر عبری که خواب به قدرت رسید نش تصاتفا" به حقیقت پیوست و ازدریوزگی به پادشاهی رسید و گناه‏ ‏ خویش نیز به گردن زن انداخت‏ ‏ ، در ادبیات ما مظهر زیبایی‏ ‏ وجلال ملکوتی است ، ویا دیوانه ای عربی ( مجنون)‏ ‏ مظهر وفا‏ ‏ و استقامت و پایداری در عشق وارد ادبیات ما میشود. مگر نه اینست که ما احساس ها ، عاطفه ها ، حماسه ها ، اسطوره ها و تاریخ خویش را فراموش نموده و دامن آویز اعراب شده ایم. اگر چنین نیست ، پس چرا ؟ رابعه که با خون خویش عاطفه وعشق خود را ثبت دیوار تاریخ نمود و معشوق او بکتاش مردانه وار انتقام قتل عشق خود را گرفت و معشوقه عزیز خود را حتی در سفر وادی جاودنگی تنها نگذاشت و جان وتن به پایش فدا نمود ، در ادبیات و حماسه های عشقی ما آنگونه که یوسف و زلیخا عبری و لیلی و مجنون عربی‏ ‏ راه یافته ، جای ندارد.
‏ ‏ البته پاسخ‏  ‏ با درنظر داشت اسیب دیدگی روان جامعه نا روشن نیست، و این عدم التفات منطقا" نباید شگفت آور هم با شد زیرا در جامعه ایکه افراد آن نتواند عشق خویش را بدون خواندن دعای سر اعراب بر خود حلال بسازد، و یا کاری را بدون صلوات فرستادن بر اعراب انجام داده نتواند . چگونه میتواند در حالیکه خود تابع فرهنگ عرب باشد ، با فرهنگ خویش بیگانه نبا شد و فرهنگ عرب را جانشین داشته های بومی خویش نسازد.
‏ ‏اما بهر حال ، با وجود جو دینی و فرهنگ عربی حاکم بر جامعه ء ما ، بودند کسانی زیادی مانند عا رفان چون شیخ فریدالدین عطاری، ابو سعید ابوالخیر بلخی‏ ‏ و عبدالرحمن جامی که یاد و کلام رابعه بلخی را زنده نگهداشته اند .
‏ ‏اما رابعه در اشعار و آثار این عارفان بزرگ کشور ما بمثابهء اولین عقاب بلند پرواز ماد ینه ایکه آشیان بر ستیغ بلند خرد داشت و پروازش کلاغان را به مرگ میراند ، بنا بر ملحوظاتی ، بازتاب نیافته است. انچه که این راد مردان عارف نموده اند ، نجات رابعه است از بد نامی در جامعه عربی اندیش و زن سیتیز.
‏ ‏در شریعت عرب،‏ ‏ مرد حق لذت بردن‏ ‏ وعشق وهمچنان حق بدست آوردن زن را تا سرحد تجاوز دارد ، که البته سرحد تجاوز در هنگام جهاد از صدر اسلام تا به امروز‏ ‏ لایتناهی مشخص و معین است ، و این همان مساله به کنیزی گرفتن زنان است . اما‏ ‏ اگر زن عاشق شود و اظهار عشق نماید ، فورا" متهم به روسپیگری میشود . در فرهنگ و سنت و شریعت عرب همیشه مرد عاشق زن شده است ، مجنون عاشق لیلی است ، وامق عاشق عذرا، ماجراء یوسف و زلیخا را که گفتیم. در حالیکه در حوزه غیر عرب معمولا" در اسطوره ها ورابطه های تاریخی در‏ ‏ این مورد زنست که مرد دلخواه خویش را انتخاب نموده است. رودابه است که عاشق زال میشود واین عشق چنان فداکارانه است که رودابه دریغ نمی دارد که گیسوان خود را از بام به پایین نیاویزد که تا زال را به بالا بیاورد ، تهمینه در سمنگان عاشق رستم میشود ، منیژه عاشق پیژن است. ویا شرین عاشق خسرو است‏ ‏ و ویس عاشق رامین و هم چنان رابعه که فکر و اندیشه اش را از زندان تفکرات عرب رها سلخته ، در سرزمین لاله زار بلخ در انتخاب همسر راه رودابه و تهمینه را بر می گزیند. راهیکه در کتاب عرب‏ ‏ مستلزم سنگسار است. بدین لحاظ است که عارفان و عاقلان سرزمین ما سعی میدارند که حداقل روح معصوم و پاک و آزاده ء رابعه را در اجتماع مستغرقه‏ ‏ شریعت عرب در آینده ها تبرئه نمایند . بدین لحاظ که است که ابو سعید ابوالخیر عارف آزاده و آگاه بلخ چنانکه حضرت عبدالرحمن جامی در نفحات الانس از قول او مینویسد گفته است: ‏«‏ دختر کعب عاشق بود بر آن غلام . اما پیران همه افقاق کردند که این که او می گوید نه آن سخن باشدکه بر مخلوق توان گفت او را جای دیگر کار افتاده بود.‏»‏ 4
‏ ‏ ستایشگر فرزانه ی‏ ‏ سیمرغ ، شیخ فرید الدین عطار هم در الهی نامه در تکیه بر سخن ابو سعید ابو الخیر میفرماید:
‏ ‏زلفظ بو سعید مهنه دیدم
‏          ‏ که او گفتست من آنجا رسیدم
‏بپر سیدم ز حال دختر کعب
‏        ‏ که عارف گشته بود او عارف صعب
‏چنین گفت او که معلومم چنان شد
‏        ‏ که آن شعری که بر لفظش روان شد
‏ز سوز عشق معشوق مجازی
‏          ‏ نبگشاید چنین‏ ‏ شعری به بازی
‏نداشت ان شعر با مخلوق کاری
‏         ‏ که او را بود با حق روزگاری

 
دسته بندی: مقاله » مقالات فارسی مختلف

تعداد مشاهده: 4418 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.zip

فرمت فایل اصلی: .doc

تعداد صفحات: 51

حجم فایل:79 کیلوبایت

 قیمت: 6,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل