حقوق زن و مرد در جامعه doc
دسته بندي :
انسانی »
حقوق
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 18 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
حقوق زن و مرد در جامعه
اما آنان نخواسته و يا نتوانسته اند همهء رقيبان را بالكل از ميدان به در كنند چرا با از ميان رفتن يك رقيب ، ديگري اي جايگزين مي شود و قد علم مي كند. پس چاره در قانون گزاري طبيعت است با ميل و ارادهء خويش. قوانيني كه نوع برتر را تعريف كند و سايرين را مستثني سازد. اين قوانين گاه مي تواند بي رحمانه تر از قوانين جنگل معصوم به غلط ظالم خوانده شده باشد؛ هر كه سفيد تر، برتر؛ هر كه قوي تر؛ بهتر؛ ...
در اين ميان قانوني وجود دارد كه شايد از همه كودكانه تر باشد: فرد هم رنگ ، هم نژاد ، هم دين ، هم وطن و هم خون ، ولي پست تر! و آن عضو مفلوك جامعه كسي نيست جز همشهري دست دوم، زن. اينجا ديگر برتري نه نسبي كه مطلق است – برتري از آن نوع كه انسان بر تمام ديگر موجودات دارد. مرد اشرف مخلوقات است ، نه زن. مرد است كه روح خداوند در او دميده شده است و او تصوير خداوند در بهشت است. زن عضوي ناقص است كه به واسطهء مرد خلق شده است و كاري جز اين نكرده كه مرد معصوم و متعالي را تشويق به خيانت به پدر روحاني اش نموده و باعث اخراج او از خانهء امن و ابديش گرديده است. زن حيواني است مكار ، عامل بيچارگي دنيا.
اين فرضيه در جوامع ابتدايي هم به نوعي ديگرموثق و معتبر بود. انسان اوليه مي بايست قوي باشد تا بتواند مبارزه كند و در مبارزه با طبيعت پيروز شود. انسان ضعيف دوام نمي آورد مگر به حمايت قوي ترها. اما انسان هاي ضعيف اغلب زنان بودند و ادامهء زندگي شان منوط به حمايت مردان. پس برتري مرد مجدد ثابت مي شد.
با انتقال جامعه به مرحلهء كشاورزي، هنوز قدرت بدني حرف اول را مي زد. در جنگ و دفاع از املاك هم زنان جز آن كه به اسيري برده شوند و ايجاد دردسر نمايند، كمكي نمي كردند پس آنان مايهء ننگ بودند. در اين دوران نيز همچنان الگوي انسان طبيعت بود و اين امر برتري را بدون چون و چرابه مردان داده بود. بودند جوامعي كه خشم طبيعت چندان گريبانگيرشان نبود و پيش رو زمين هاي بارور كشاورزي داشتند، مانند جامعهء مصرباستان كه رود نيل ، كشتزارهاي حاصل خيز را برايشان به ارمغان مي آورد. در اين جوامع
– باز به پيروي از طبيعت – ارزش و برتري به گروهي داده مي شد كه بيشتر شبيه محيط بودند. اين جا زناني كه مصداق باروري بودند؛ يعني مادران، برتري داشتند. باز هم آن چه مطرح بود باروري زن بود و نه خود او. هنوز هم در جوامع ابتدايي افريقا با شرايطي مشابه مي توان نمونه هاي مادر سالاري را يافت.
اگر رشد جامعهء انساني را به مراحل رشد بدن انسان تشبيه كنيم، گذار از مرحلهء كشاورزي و ورود جوامع به دوران صنعتي ، پايان طفوليت و ورود به دوران نوجواني و سركشي بود. در اين دوران ملاك ديگر زور بازو و قدرت نبود چرا كه نه تنها زنان، كه كودكان شش- هفت ساله نيز مي توانستند پاي دستگاه ها در كارخانه ها بايستند و كار كنند. حال مي بايست دربارهء تمامي ملاك هاي برتري تجديد نظر به عمل آيد و همان زمان بود كه تاريخ شاهد جنبش هاي انسان دوستانه از جمله لغو برده داري، حق آزادي و راي براي زنان و .... گرديد.
از آن پس اگر چه عده اي سعي كردند اين تحولات را انكار كنند و حقوق را ناديده بگيرند، ديگر توان آن را نداشتند چرا كه جامعهء انساني به شكلي اجتناب ناپذير مسير خود را مي پيمود.
اما در عصر صنعتي نيز گاه جنبش هاي مخالف مردسالاري، كه به مرور منجر به ايجاد حركت هاي فمينيستي – به طور خاص موج اول - گرديد ، مشكل را حل نكرد. راه حل هاي ارايه شده در ابتدا صرفا ترك يك سوي ميدان نبرد و الحاق به ديگر سو بود و چون نتيجه نبخشيد، كار به انكار كل موضوع مخالفت انجاميد. فمينيست هاي موج سوم بالكل منكر وجود چيزي به نام جنسيت و تفاوت زن و مرد شدند. [1]